علی اصغر امیری
دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران
گرایش منابع انسانی و رفتار سازمانی
پژوهشگر حوزه مردم و فرهنگ
گاهی واژگان آنقدر تکرار می شن که ماهیت و مفهوم شون گم میشه. یکی از این واژگان، "مدیریت" است.
مدیریت چیست؟ میتونه علم باشه، میتونه هنر باشه و هم میتونه حرفه باشه.
خیلی وقت نیست که وارد رشتهی مدیریت شدم، اگه دوران دانشجویی رو هم بذارم روش کمتر از 5 سال. توی این مدت هم توفیق داشتم که در کانونهای ارزیابی مختلفی حضور داشته باشم و با مدیران مختلفی گفتگو کنم. یه چیزهایی یاد گرفتم و یه چیزهایی رو هم با بقیه به اشتراک گذاشتم و یادگیریشون رو تسهیل کردم. ولی چیزی که اغلب به نظرم مهم بوده اینه که نگاهمون و رویکردمون و نگرشمون به مقوله "مدیریت" چطور است.
توی درسهامون خوندیم که مدیریت میتونه علم باشه، میتونه هنر باشه و هم میتونه حرفه باشه. ولی چیزی که من متوجه شدم اینه که اغلب نگاه ما به مدیریت چیزی بیشتر از یک "پُست سازمانی" نیست. بله، از دید اغلب افرادی که من باهاشون تعامل داشتم چه مستقیم و حضوری و چه غیر مستقیم و مجازی، چه در سازمانهای دولتی و چه خصوصی و ...، نگرش به "مدیریت" صرفاً یک " پُست" است در سازمان.
هر فردی میتونه مدیر باشه. اگه یه بازاریاب خوب بودی، پس یه مدیر خوب هم میتونی باشی، اگه یه پژوهشگر خوب هستی، پس بیا مدیر هم میتونی باشی، اگه در حوزهی مالی تخصص داری، بفرما، تو هم یه مدیر خوب میتونی باشی. نه نیازی به علم است، نه نیازی به هنر است و نه موارد حرفهای!
وقتی به بعضی حوزهها نگاه میکنم، مثلاً پزشکی، دندانپزشکی، روان شناسی، مهندسی، حقوق و ... اینها رو همه به عنوان یک حرفه میبینند و قبول دارند. مثلاً اگر کسی مدعی باشه که پزشک است، خوب میتونیم بپرسیم که آیا درس پزشکی خوندی؟ آیا نظام پزشکی داری؟ یا اگر کسی مدعی باشد که وکیل است، میتونیم بپرسیم که آیا حقوق خوندی؟ آیا در آزمون وکالت شرکت کردی و پروانه وکالت داری؟ یا اگر کسی مدعی باشه که مهندس عمران است، هم همچنین میتونیم بپرسیم که آیا مهندسی عمران خوندی؟ آیا نظام مهندسی داری یا نه؟ همچنین در مورد دندانپزشکی، روانشناسی و ...
نگاه ما به این حوزهها نگاهی حرفهای است. و یک پزشک، یک پزشک است، چه مثلاً توی ماههای اخیر بیمار داشته یا نداشته. یک مهندس عمران، همچنین، چه اخیراً ناظر بر ساخت یک ساختمان بوده یا نه، همچنین داندانپزشک، روانشناس و ...
ولی مدیریت چی؟! هر فردی در پوزیشن مدیریت قرار گیرد، بهش میگوئیم "مدیر". حتی اگر زیستشناسی خونده باشه! (البته دیدم از هر رشتهای مثال بزنم ممکنه سوء تفاهم پیش بیاید بنابراین رشتهی قبلی خودم رو مثال زدم، و لطفاً به کسی بر نخورد).
اگر کسی مدعی شود که من مدیر هستم چه! خوب نمیپرسیم، آیا در دانشگاه مدیریت خوندی؟ آیا شماره نظام مدیریت (که نداریم، برای مثال میگم) داری؟ یا هر چی. چیزی که میپرسیم اینه که: مدیر کجا هستی؟ (یعنی پستات چیه؟).
بطور کلی منظورم قعطاً این نیست که فردا راه بیوفتیم و سازمان نظام مدیریت راهاندازی کنیم. و قعطاً منظورم این هم نیست که برای گرفتن پُست مدیریت بریم دانشگاه و رشتهی مدیریت بخونیم! منظورم نگاه و نگرشی است که به مقولهی مدیریت داریم.
ما مدیریت رو علم، هنر و حرفه نمیبینیم!
و چون اینطور نمیبینیم نیازی هم به یادگیری احساس نمیکنیم؟ نیازی به تجربه نمیبینیم، و نیازی به کسب مهارت یا تخصص در اون نمیکنیم. همینطوری اگر کسی در یه زمینهای کارش درست باشه، برای این که پیشرفت کنه بهش پُست مدیریت میدیم.
پُست دیدن مقوله "مدیریت" نگرشی است که تیشه به ریشهی هر سازمانی میتونه بزنه. فرقی نمیکنه توی چه بخش و صنعتی باشیم.
حالا ردپای همین نگرش به "مدیریت" رو در "مدیریت منابع انسانی" پی بگیریم، دیگه اوضاع اسفناکتر میشه.
رسالت من به عنوان دانشجوی مدیریت اینه که در درجهی اول مفاهیم حوزهی مدیریت (با تمرکز مدیریت منابع انسانی سابق (و مردم و فرهنگ فعلی)) رو روشن کنم و نگرش حرفهای به مدیریت رو ترویج کنم.
در پست بعدی در مورد مدیریت به عنوان یک حرفه خواهم نوشت ولی تا اون موقع میتونید فایل پیوست رو نگاهی بیاندازید یا به لینک زیر هم سری بزنید.
https://www.managementstudyguide.com/management_profession.htm
از وارد کردن تمامی اطلاعات ضروری که با علامت (*) مشخص شده اند اطمینان حاصل کنید. وارد کردن کدهای اِچتیاِماِل مجاز نیست.
علی اصغر امیری
دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران
گرایش منابع انسانی و رفتار سازمانی
پژوهشگر حوزه مردم و فرهنگ